تنشی که سال هاست در خاورمیانه بیداد می کند، این بار در مقیاسی وحشتناک تر و گسترده تر ادامه دارد. این تنش که پس از حمله گروه حماس به خاک اسرائیل در ۷ اکتبر سال گذشته آغاز شد و باعث کشته شدن بیش از ۱۲۰۰ نفر شد، وارد یازدهمین ماه شد. در عملیات نظامی اسرائیل علیه حماس در نوار غزه تاکنون بیش از ۴۰ هزار فلسطینی کشته شده است.
در کنار جنگ جاری روسیه و اوکراین، درگیری در خاورمیانه تهدید اصلی برای امنیت جهانی و اقتصاد جهانی است.
تاریخچه مختصری از مناقشه اسرائیل و فلسطین
مناقشه اسرائیل و فلسطین تاریخ بسیار عمیقی دارد و از منظر دوران مدرن، عملاً غیرممکن است که بگوییم چه کسی درست می گوید و چه کسی اشتباه می کند.
زیرا در این تضاد تاریخ، مذهب، هویت قومی، اختلاف ارضی، عوامل سیاسی و... در هم تنیده شده است.
در نیمه دوم قرن نوزدهم، با تشدید حملات و آزار و اذیت یهودیان در کشورهای اروپایی و امپراتوری روسیه، یهودیان شروع به نقل مکان به سرزمین تاریخی خود، به سرزمینهای واقع در ایالت فلسطینی امپراتوری عثمانی کردند. آن زمان پس از تعیین هدف ایجاد یک کشور یهودی در فلسطین در اولین کنگره صهیونیستی که در سال ۱۸۹۷ برگزار شد، وضعیت تغییر کرد.
ترکیه عثمانی که در جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸ شکست خورد، مجبور به ترک خاورمیانه از جمله فلسطین شد. این منطقه تحت کنترل انگلیس در آمد. در این دوره، مهاجرت یهودیان به منطقه سرعت گرفت و در سال ۱۹۳۶، ۱.۵ میلیون عرب و ۵۰۰ هزار یهودی در فلسطین زندگی می کردند. افزایش سریع یهودیان در فلسطین و تصاحب زمین از سوی آنها منجر به اعتراض جمعیت عرب و اولین درگیری ها در عرصه ملی می شود.
پس از به قدرت رسیدن نازی ها در آلمان و تسلط بر اروپا با اعمال قوانین ضدیهودی، مهاجرت یهودیان به خاورمیانه بیش از پیش افزایش یافت.
این سرعت با تراژدی هولوکاست در طول جنگ جهانی دوم و مهاجرت ده ها هزار یهودی به منطقه پس از جنگ ادامه می یابد.
سرانجام در سال ۱۹۴۷ سازمان ملل تصمیم گرفت که کشور عربی و یهودی جداگانه در فلسطین ایجاد کند. کشورهای عربی با این تقسیم مخالفت کردند و به دولت اسرائیل که در ۱۴ می ۱۹۴۸ استقلال خود را اعلام کرد، اعلام جنگ کردند. این جنگ منجر به شکست ائتلاف عربی که شامل فلسطینی ها نیز می شد، و واگذاری ۷۷ درصد از سرزمین های در نظر گرفته شده برای تشکیل کشور فلسطین به اسرائیل شد.
در سال ۱۹۶۷، در طول جنگ شش روزه، اسرائیل دوباره ائتلاف عربی را شکست داد و این بار کنترل شبه جزیره سینا مصر، بلندی های جولان سوریه و بقیه فلسطین، نوار غزه و کرانه باختری، که شامل شرق بیت المقدس می شود، به دست گرفت.
از این رو، از سال ۱۹۶۷، این درگیری شکل مدرن خود را به خود گرفت که هنوز حل نشده است. در مرحله بعد، جنگ اکتبر ۱۹۷۳، امضای معاهده صلح بین مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۹، و توافقنامه اسلو که در سال ۱۹۹۴ امضا شد، نتوانست تنش ها را در خاورمیانه به طور کامل از بین ببرد.
در حال حاضر ۴.۸ میلیون نفر در سرزمین های فلسطین زندگی می کنند و ۵.۶ میلیون فلسطینی دیگر در اردوگاه های پناهندگان در کشورهای عربی همسایه اسکان داده شده اند. مشکل آوارگان فلسطینی یکی از عوامل اصلی تنش در خاورمیانه است.
دلیل دیگری که مناقشه اسرائیل و فلسطین را تشدید می کند، ادامه شهرک سازی توسط اسرائیل در کرانه باختری است. در حال حاضر ۶۱ درصد از کرانه باختری تحت کنترل کامل اسرائیل است و بیش از ۶۳۰۰۰۰ شهرک نشین یهودی در کمپ های مسکونی ساخته شده در اینجا زندگی می کنند.
در این زمینه، نقش جامعه جهانی بسیار مهم است.
عدم صداقت میانجیگران خارجی در مناقشه اسرائیل و فلسطین
برخلاف مسئله قره باغ و بسیاری از مناقشات دیگر، درگیری اسرائیل و فلسطین همواره مورد توجه جامعه جهانی بوده است. اما عجیب است که موضوعی که قدرتهای پیشرو جهانی در آن مشارکت فعال دارند، با وجود طرحهای متعدد صلح در سالهای گذشته حل نشده است.
ابتدا باید به نقش مبهم کشورهای غربی در این فرآیند اشاره کرد. غرب که به طور رسمی حمایت کامل سیاسی و نظامی خود را از تل آویو در درگیری اسرائیل و حماس که در اکتبر سال گذشته آغاز شد، اعلام کرد، نقش کلیدی در پایان دادن به این درگیری ایفا کرده است. اتحادیه اروپا و ایالات متحده نیز که حق دفاع از خود اسرائیل را به رسمیت می شناسند، به کشته شدن بیشمار غیرنظامیان، زنان و کودکان در عملیات اسرائیل در غزه اعتراض کرده اند. جالب اینجاست که اگرچه غرب کشته شدن بیش از ۴۰ هزار فلسطینی در غزه را قتل عام می خواند و از اسرائیل می خواهد که هر چه زودتر عملیات را به پایان برساند، اما در گذشته از ارسال سلاح و مهمات به منطقه دست برنداشته است.
غرب که اظهارات دو لبهاش در تضاد جدی گفتههایش و اقداماتی است که انجام داده است، هنوز نتوانسته راهحل بهینهای برای ساختار آینده خاورمیانه ارائه دهد و اظهاراتی بدون انضمام داشته است.
در واقع، واقعیت ها به وضوح نشان دهنده عدم صداقت کشورهای غربی از جمله ایالات متحده در ابتکارات صلح است. ایالات متحده در حال ارائه پیشنهادهایی برای امضای توافقنامه صلح در قطر و مصر است و از همه طرف ها می خواهد تا تلاش های خود را برای دستیابی به صلح افزایش دهند و در عین حال بلافاصله بسته کمکی دیگری به اسرائیل اعلام کند. به نظر می رسد آمریکا و غرب فقط به خاطر بیانیه ای خواهان صلح هستند، اما در واقع برای جلوگیری از صلح آشکارا با اسرائیل متحد شده و آن را مسلح می کنند. بنابراین ابتکارات صلح یک بازی است، نقابی برای پنهان کردن ریا.
برخلاف رویکرد دوگانه غرب، چین بهینه ترین گزینه را در رابطه با موضوع فلسطین ارائه کرد. پکن رسمی اعلام کرده است که بهینه ترین گزینه توقف درگیری بین جناح ها در فلسطین، تضمین وحدت و بسیج برای اهداف مشترک است. اما این تماس نیز معلق ماند و هیچ واکنشی از سوی طرفین در پی نداشت. نه غرب و نه طرف های درگیر این پیشنهادها را نپذیرفتند و هیچ اقدامی برای حل مشکل انجام ندادند.
تقسیم در داخل فلسطین
یکی از مشکلات اصلی عدم اتحاد در داخل فلسطین است. می توان گفت که اختلافات شدید یکی از دلایل اصلی درمانده ماندن فلسطین در حل مناقشه است.
در حال حاضر ۲۶ گروه در داخل فلسطین وجود دارد که یکدیگر را قبول ندارند. سالهاست که بین دو نیروی اصلی فلسطین و حماس که در غزه قدرت دارد و جنبش آزادیبخش ملی فلسطین که در کرانه باختری قدرت را در دست دارد و به عنوان چهره رسمی شناخته میشود، درگیری وجود دارد. از دولت فلسطین این مبارزه حتی به سطح خصومت هم رسیده است. تضادهای شدید این دو نیروی سیاسی و نظامی که آشتی ناپذیر و متضاد با یکدیگر هستند، پس از انتخابات ۲۰۰۶ منجر به درگیری آشکار سیاسی شد و در سال ۲۰۰۷ نوار غزه با ابزارهای مسلحانه به کنترل حماس درآمد.
لازم به ذکر است که در جریان آن حوادث بیش از ۶۰۰ فلسطینی کشته شدند. بنابراین، امروز نیز باید حماس و فتح را که دارای مناظر و اهداف متفاوتی هستند، یکی از مقصران اصلی درد و رنج مردم فلسطین و فجایع نظامی که امروز ادامه دارد، دانست.
همانطور که مشاهده می شود، درگیری بین فتح و حماس، تمایل طرفین به دست نکشیدن از منافع تجاری خود، مانع از حمایت کامل از منافع مردم فلسطین شده و امتیازات بیشتری را در این مناقشه به اسرائیل می دهد. این تصور به وجود می آید که هر دو نیرو علاقه ای به حل مناقشه فلسطین و تشکیل کشور فلسطینی ندارند. برعکس، به نظر میرسد که میخواهند تشدید نظامی مستمر، تعصب جامعه مسلمانان به عنوان قربانی فلسطین را حفظ کنند و از این فرصت برای پذیرش کمکهای اختصاص یافته و حفظ حیات سیاسی و اقتصادی منطقه استفاده کنند.
رقابت بین این گروه ها بسیار شدید است و به نقطه درگیری مسلحانه می رسد. هیچ نیرویی وجود ندارد که بتواند فتح، حماس و سایر گروه ها را متحد کند و آنها را برای یک هدف مشترک بسیج کند. دولت محمود عباس غرق در فساد است. صدها میلیون پولی که به عنوان کمک به منطقه ارسال می شود اختلاس می شود و برای ثروتمند شدن بیشتر افراد در راس گروه ها مفید است.
هر کس به دنبال منافع خود است
علاوه بر درگیریهای بین جناحها، موضع نامشخص کشورهای عربی که حفظ حقوق اعراب فلسطینی را در اولویت قرار میدهند نیز برای حل این موضوع با مشکل مواجه میشود.
امروزه تضادهای آشکاری بین مصر، مراکش، امارات متحده عربی و اردن و دیگر کشورهای عربی وجود دارد. این کشورها همچنین در مورد اسرائیل و فلسطین موضع واحدی ندارند و هر کدام منافع خود را دنبال می کنند.
روندها به این نتیجه می رسد که آمریکا، اتحادیه اروپا، ایران، اسرائیل و کشورهای پیشرو عربی همه پشت یک گروه ایستاده اند و تلاش می کنند اهداف خود را در فلسطین و غزه محقق سازند. به نظر می رسد موضوع دولت فلسطین یادآور تجارت است. کمک ها از سراسر جهان وارد می شود و جذب می شود. گروهها بیرحمانه میجنگند تا در این لشکر جای بگیرند.
اسرائیل نیز ماهرانه از این وضعیت استفاده می کند و خط خودش را دنبال می کند. در کشور یهود به خوبی درک می کنند که این گروه ها تحت تأثیر منافع مالی و نیروهای خارجی متحد نخواهند شد و تهدیدی برای اسرائیل به شمار نمی روند. اسرائیل نیز به خوبی میداند که اظهارات دولت بایدن و مراکز غربی برای توقف عملیات نظامی صرفاً برای دمیدن خاکستر در چشم است، نتیجهای نخواهد داشت. بنابراین، به اجرای برنامه های خود ادامه می دهد. با این حال، یک درام انسانی در غزه در حال وقوع است. اسرائیل در منطقه قتل عام می کند و کودکان و نوزادان را می کشد و هیچ توجیهی برای این کار وجود ندارد. جهان و غرب راضی هستند که به این اشتباه بزرگ اسرائیل با اظهارات خشک واکنش نشان دهند.
تلفات متعدد غزه در جریان حوادث اخیر نه تنها به وجهه بین المللی اسرائیل لطمه زده است، بلکه به نظر می رسد دستور کار صلح بین دو طرف را برای چند سال آینده از دستور کار خارج کرده است. جراحات ناشی از عملیات نظامی مستمر اسرائیل، کشتار دسته جمعی مردم بیگناه، آواره شدن از خانه هایشان و محو شهرها و روستاها تا سالیان متمادی التیام نیافته و منجر به تداوم دشمنی خواهد شد.
جامعه جهانی به رهبری غرب، نه تنها به یک راه حل نهایی برای مناقشه، بلکه حتی به یک آتش بس موقت، ناتوان یا تمایلی ندارد.
چرا تصمیم «اصل دو دولتی» که توسط سازمان ملل در مورد حل و فصل مناقشه اتخاذ شده است اجرا نمی شود؟ چرا برای اجرای این تصمیم اقدامی صورت نمی گیرد؟ زیرا سازمان ملل مدتهاست که اقتدار خود را به عنوان یک نهاد از دست داده است. ایالات متحده، کشورهای غربی، اسرائیل، دولت محمود عباس و جناح هایی در فلسطین منافع خاص خود را در ادامه این درگیری دارند: هم سیاسی، هم منطقه ای و هم تجاری. از آمریکا و متحدانش در غرب که فلسطین، غزه و خاورمیانه را فدای منافع سیاسی و تجاری خود کردند، چه عدالتی را می توان انتظار داشت؟
ما به خوبی می دانیم که ترازوهای عدالت در ایالات متحده و سایر کشورها مدت هاست کج شده است. ما به خوبی از اقدامات آمریکا، فرانسه و روسیه آگاه هستیم که در زمانی که سرزمین آذربایجان به مدت ۳۰ سال در اشغال بود، مأموریت میانجیگری دروغینی را بر عهده گرفتند.
بنابراین آذربایجان به تنهایی مشکل خود را حل کرد و حامیان ارمنستان اشغالگر به حال خود رها شدند.
از آنجایی که نگرش آمریکا و امثال آن به عدالت، حقوق بین الملل و حقوق بشر برای جهانیان کاملاً شناخته شده است، نمی توان اتهامات تند این کشورها را گاه به آذربایجان و گاه به کشورهای دیگر موجه تلقی کرد.
در مورد مناقشه اسرائیل و فلسطین، نکات فوق الذکر حاکی از آن است که تا زمانی که ریشه مشکل حل نشود و قوانین بین المللی و اصل عدالت برای همه یکسان نشود، همه ابتکارات پیشنهادی محکوم به شکست هستند.