آپا در قالب طرح «آذربایجان جنوبی را بشناسید» مقاله ای از محمد رحمانی فر با عنوان «راه به سوی دولت ملی» را ارائه می کند.
مقدمه
حکومت ملی آذربایجان که در ۱۲ دسامبر ۱۹۴۵ رسماً تأسیس خود را در شهر تبریز اعلام کرد، تنها یک سال توانست دوام بیاورد، اما برای حامیان و مخالفان خود اهمیت تاریخی بسیار جدی داشت. از این رو نه تنها در کتاب ها و مقالاتی که در زمینه تاریخ نوشته شده، بلکه در تحلیل مشکلات کنونی ایران و آذربایجان جنوبی نیز از سوی مخالفان و موافقان اشارات فراوانی به این حکومت شده است. مخالفان این حکومت با بی توجهی به بستر اجتماعی و ریشه های اجتماعی شکل گیری چنین جنبشی، موضوع را ساده می کنند و می کوشند ثابت کنند که آن را اتحاد جماهیر شوروی پایه گذاری کرده است. فکر می کنند اگر بتوانند ثابت کنند که اتحاد جماهیر شوروی در این قضیه دخالت داشته است، جواب همه چیز را پیدا کرده اند. آنها عمدا سعی در پنهانکاری این حکومت مورد قبول و مورد پسند ترک های آذربایجان جنوبی دارند و می خواهند همه چیز را به شوروی وصل کنند. اما با استناد به اسناد تاریخی، این حکومت حاصل اراده ملی تورکان آذربایجان جنوبی بود و مورد حمایت جدی مردم قرار گرفت.
سید جعفر پیشهوری، رئیس حزب دمکرات آذربایجان، روزنامه «آذربایجان» منتشر شده به زبان مادری را می خواند.
تورک های آذربایجان جنوبی به ویژه نسل جوان که برای تحقق خواسته های خود تلاش و مبارزه می کنند، این دوره یک ساله دولت ملی آذربایجان را مهم تلقی می کنند.
در آستانه سالگرد این واقعه تاریخی به اختصار به تشریح ساختار، ریشه های اجتماعی و حمایت مردم آذربایجان می پردازیم.
راهی که به سوی دولت ملی آذربایجان می رود
منطقه آذربایجان در طول قرن ها همواره مرکز توجه ویژه بوده و علاوه بر آن پایتخت دولت های مختلف تورک بوده است. این موقعیت ممتاز شرایطی را برای شکل گیری تفکر آذربایجان محوری در کنار پیشرفت اقتصادی ایجاد کرد. با از دست دادن تدریجی مرکزیت و رونق نسبی آذربایجان در قرن نوزدهم، گرایش های مرکززدایی شدت گرفت و جنبش های مختلفی مانند «آزادستان» توسط شیخ محمد خیابانی و «مشروطه» علیه تهران ظاهر شد.
رضاخان در سال ۱۹۲۱ در اثر کودتای مورد حمایت انگلیس علیه قاجاریه وارد هرم قدرت سیاسی ایران شد و در سال ۱۹۲۵ این خاندان را سرنگون کرد و رسماً به سلطنت رسید. رضاشاه می خواست تقاص تورک بودن قاجارها را از ترک های آذربایجان جنوبی بگیرد. سیاستهای مرکزگرایانه انجام شده در زمان او، ممنوعیت زبان تورکی آذربایجانی، تبعیض و بیعدالتی مستمر علیه تورکهای آذربایجان جنوبی باعث افزایش نارضایتی ت.رکهای آذربایجان جنوبی و تمایل آنها به دور شدن از تهران شد.
در همین سالها یک دیپلمات آمریکایی که به تبریز سفر کرده بود در گزارش خود به وزارت امور خارجه آمریکا وضعیت اسفناک اقتصادی و معیشتی تبریز و نقش دولت رضاشاه در ایجاد چنین وضعیتی را تشریح و نفرت مردم آذربایجان را از رضا شاه بیان کرد. . او می نویسد که اگر خطری حکومت رضاشاه را تهدید کند، مردم آذربایجان هرگز از آن حمایت نخواهند کرد.
پیش بینی دیپلمات آمریکایی تنها پس از چند سال به حقیقت پیوست. به این ترتیب در جریان جنگ جهانی دوم که قوای شوروی و انگلیس به ایران حمله کردند، تورکهای آذربایجان نه تنها از رضاشاه حمایت نکردند، بلکه با خوشحالی از خبر تبعید وی توسط متفقین استقبال کردند. تنها چند روز پس از تبعید رضاشاه، «جامعه آذربایجان» در تبریز اعلام حضور کرد و به انتشار روزنامه «آذربایجان» پرداخت. این روزنامه که حاوی اخبار و اشعار به زبان های تورکی و فارسی بود، هرچند نتوانست بیش از ۶ ماه دوام بیاورد، اما پس از تعطیلی آن و نابودی «جامعه آذربایجانی»، اعتراض در آذربایجان متوقف نشد.
فعالیت های گسترده و حتی رادیکال علیه بازگشت دیکتاتوری پهلوی در نقاط مختلف آذربایجان انجام شد. روستاییان آذربایجان با دیدن بیگ ها (مالکین زمین) و ژاندارم ها به عنوان نمایندگان و نمادهای حکومت تهران در آذربایجان، شروع به تشکیل گروه های مقاومت محلی کردند و با آنها درگیر شدند. در واقع این گروه های مقاومت مردمی هسته اولیه گروه های فدایی را تشکیل می دادند که بعدها به نیروی اصلی نظامی حکومت ملی آذربایجان تبدیل شدند. یعنی در واقع گروه های فدایی قبل از تشکیل حکومت ملی آذربایجان تشکیل شده و حتی بر برخی شهرها و روستاهای آذربایجان تسلط پیدا کرده بودند.
غلام یحیی دانشیان فرمانده گروه های فدایی (اول از راست)
اوضاع در شهرهای آذربایجان نیز مانند روستاهای آذربایجان متشنج بود. روشنفکران، شاعران و نویسندگان آذربایجانی که از ظلم و ستم و سانسور رضاشاه رهایی یافته بودند، با نوشته ها، اشعار و سخنرانی های خود مردم را علیه حکومت مرکزی جذب کردند. در این میان حق آموزش به زبان مادری به شدت مطالبه شد. این خواسته حتی در درون حزب توده، بزرگترین و سازمان یافته ترین حزب آن زمان نیز مطرح شد و باعث ایجاد تنش جدی در درون حزب شد. در این مورد، چند روز قبل از تأسیس حزب دمکرات آذربایجان، حزب توده مفتشی را با اختیارات ویژه به تبریز فرستاد تا طرفداران آموزش زبان مادری و آذربایجانی های ملی گرا را از حزب حذف کند.
بر اساس آنچه در اینجا بسیار مختصر ذکر شد، به جرأت می توان ادعا کرد که حزب دمکرات آذربایجان و حکومت ملی آذربایجان در واقع نتیجه اراده ملی تورک های آذربایجان جنوبی است. به همین ترتیب، ضروری ترین مطالبات ملت آذربایجان را می توان در مانیفست حزب دمکرات آذربایجان و در برنامه های اعلام شده از سوی دولت ملی آذربایجان مشاهده کرد. به همین دلایل بود که در ۳ سپتامبر ۱۹۴۵ که حزب دمکرات آذربایجان اعلام شد، در مدت کوتاهی ده ها هزار نفر از آذربایجان جنوبی به این حزب پیوستند. در میان کسانی که به حزب پیوستند، افراد مختلف از هر قشری مانند دهقانان، شهرنشینان، مذهبی ها، روشنفکران، زمین داران، کشاورزان، کارگران، بازرگانان و سربازان بودند
سید جعفر پیشهوری با جمعی از اعضا و رهبران حزب دمکرات آذربایجان
کنگره خلق آذربایجان
جنبش مشروطه آذربایجان جنوبی (۱۹۰۶-۱۹۱۱) نیز نقش تعیین کننده ای داشت. بطور روشن، اگر مقاومت تورکان آذربایجانی به رهبری ستارخان (۱۸۶۸-۱۹۱۴) نبود، موفقیت این قیام غیرممکن بود. شوراهای (انجمن ها) ایالتی و ولایتی در آذربایجان جنوبی قبل از درج مشروطه در قانون اساسی تأسیس شد و نقش بسیار مهمی در موفقیت نهضت مشروطه داشت. اما این شوراها بلافاصله پس از موفقیت جنبش مشروطه تعطیل شدند.
حدود ۴۰ سال پس از قیام مشروطه، عده ای از آذربایجانی ها از جمله برخی از افراد شرکت کننده در همین قیام در تبریز تجمع کردند و از دولت خواستار بازگشایی شوراهای ایالتی و ولایتی شدند. روزنامه «آذربایجان» حتی در روز افتتاح کنگره خلق آذربایجان، حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران را مطرح کرد و خواستار احیای شوراهای ایالتی و ولایتی شد.
اما در کنگره خلق آذربایجان این زخم های چهل ساله آرام آرام باز شد و دوباره شروع به خونریزی کرد. سید جعفر پیشهوری و علی شبستری هر دو طی سخنانی در رابطه با ضرورت ایجاد ایالت و ولایت در چارچوب قانون اساسی ایران را تاکید کردند.
اما در سومین اجلاس کنگره، فتاحی نماینده مشکین شهر در سخنانی تاکید کرد که بر این باور است که تشکیل مجلس ملی بهتر و ضروریتر از تشکیل شوراهای ایالتی و ولایتی است.
خرمدل نماینده کارخانه کبریت سازی که سخنرانی بعدی را انجام داد با بیان اینکه شوراهای ایالتی و ولایتی مشکلات را حل نکرد، سخنان خود را با عبارت «زنده باد مجلس ملی آذربایجان» به پایان برد.
زمانی نماینده شهرستان هشترود (سرسکند) بر تشکیل مجلس ملی به جای شوراهای ایالتی و ولایتی تاکید کرد.
هلال ناصری دیگر نماینده نیز با بیان اینکه موافق تشکیل مجلس ملی هست، گفت: این کنگره مانند مجلس مؤسسان است و شما نماینده پنج میلیون نفر هستید. من پیشنهاد می کنم که این مجلس مؤسسان به جای شوراهای ایالتی و ولایتی، مجلس ملی ما را تشکیل دهد».
بدین ترتیب مطالبه شوراهای ایالتی و ولایتی که در اولین سخنرانی های کنگره با احتیاط بیان شد، به تدریج جای خود را به مطالبه مجلس ملی داد که با جسارت مطرح شد.
بعدها چشم آذر در سخنان خود این خواسته ها فراتر گذاشت و خواست خود را برای خودمختاری بیان کرد و گفت: «برای تکمیل خودمختاری آذربایجان، این مجلس را مجلس ملی بنامیم و نیروهای مسلح ملی آذربایجان را ایجاد کنیم».
پیشهوری در نطق پایانی خود پیشنهاد ایجاد کمیسیونی پنج نفره برای تهیه تصمیمات و گزارش بعد از ظهر به کنگره را داد و گفت: اینجا مجلس مؤسسان است. به نظر من، تکلیف انتخاب مجلس ملی یا شوراهای ایالتی باید در تصمیمات [مجلس تاسیس] به وضوح مشخص شود.»
کنگره خلق آذربایجان که طرفدار راه اندازی مجدد شوراهای ایالتی و ولایتی است، پس از دو روز سخنرانی طولانی و بحث های داغ بیانیه ای صادر کرد و اعلام کرد که کنگره ملی که با امضای یکصد و پنجاه هزار نفر و با شرکت هفتصد نفر از نمایندگان، به خواست مردم آذربایجان، مجلس مؤسسان را اعلام کرد.
تصمیم به تأسیس مجلس ملی به جای تأسیس شوراهای ایالتی و ولایتی گرفته شد و همچنین تصمیم گرفته شد تا در اسرع وقت دولت ملی روند خودمختاری ملی را تشکیل دهد.
در بیانیه ۱۴ ماده ای منتشر شده توسط کنگره خلق آذربایجان، تمام پیشنهادات رادیکال ارائه شده به جز پیشنهاد چشم آذر برای تأسیس نیروهای مسلح ملی آذربایجان در کنگره منعکس شد. اما به نظر می رسد به دلیل ملاحظات صرفاً سیاسی به این موضوع در بیانیه مذکور آشکارا اشاره نشده است. در غیر این صورت حفاظت از حکومت ملی، نهادها و دستاوردهای آن بدون تشکیل ارتش ملی ممکن نخواهد بود.
در واقع همان طور که در بالا اشاره کردیم، ارتش ملی که در نوشته های حزب دمکرات آذربایجان «فدایی» نامیده می شود، قبل از شروع کار کنگره خلق آذربایجان توسط مردم تأسیس شد و در روزهای برپایی کنگره، برخی از شهرها و بسیاری از روستاهای آذربایجان مانند سراب و میانه در کنترل این گروه های فدایی بود. به نظر ما تغییر مسیر سخنرانی ها و تصمیم گیری ها در کنگره خلق آذربایجان را می توان با اخباری که نمایندگان از موفقیت گروه های فدایی دریافت کردند و احساس اعتماد به نفسی که در این زمینه داشتند مرتبط کرد. زیرا در آن روزها گروه های فدایی در چند جبهه به پیروزی های بزرگی دست یافته بودند.
تنها چند روز پس از پایان فعالیت کنگره خلق آذربایجان، کمیته اجرایی انتخاباتی را برای انتخاب مردم برای شرکت در مجلس ملی برگزار کرد. در ۲۷ نوامبر ۱۹۴۵ انتخابات مجلس ملی آذربایجان در تمامی شهرها و روستاهای آذربایجان جنوبی برگزار شد. این انتخابات که تنها در منطقه آذربایجان برگزار می شد و حق رای زنان برای اولین بار در انتخابات از ارزش تاریخی بسیار مهمی برخوردار بود.
در ۶ دسامبر ۱۹۴۵ نتایج انتخابات مجلس ملی آذربایجان اعلام شد. در ۱۱ دسامبر ۱۹۴۵ گروه های فدایی بسیاری از شهرها و روستاهای آذربایجان را تحت کنترل گرفتند. اما ارتش ایران مستقر در مراغه و اردبیل، تبریز و اورمو همچنان نمی خواستند تسلیم شوند. اما تنها یک روز پس از تشکیل رسمی حکومت ملی آذربایجان، فرماندهان ارتش تبریز متوجه شدند که مقاومت دیگر فایده ای ندارد و آماده به خلع سلاح شدند.
مجلس ملی آذربایجان در ۱۲ دسامبر ۱۹۴۵ ساعت ۸ صبح در میان شور و هیجان فراوان افتتاح شد. در این جلسه ۷۵ نماینده از ۱۰۱ نماینده منتخب تورک های آذربایجان جنوبی شرکت کردند. برخی از نمایندگانی که در افتتاحیه شرکت نکردند، داوطلبانه از گروه های فدایی در جبهه هایی که درگیری های شدید ادامه داشت، حمایت کردند.
اولین جلسه مجلس ملی آذربایجان در آذربایجان جنوبی
پس از مراسم تحلیف نمایندگان، تصویب آیین نامه داخلی مجلس و انتخاب رئیس و نایب رئیس مجلس، موضوع تشکیل دولت ملی آذربایجان در دستور کار مجلس قرار گرفت. پیشهوری موظف شد کابینه خود را برای اخذ رای اعتماد به مجلس معرفی کند.
به این ترتیب تورک های آذربایجان جنوبی ۲۰ سال پس از تأسیس حکومت پهلوی در ایران، حکومت خود را تأسیس کردند. مردم آذربایجان بسیار خوشحال بودند که بالاخره دوران سیاه و تاریک بیست ساله حکومت پهلوی بر آذربایجان به پایان رسید و از آن روز به بعد سرنوشت خود را رقم می زنند، درآمد خود را خرج می کنند، به زبان مادری خود به مدرسه می روند. موسیقی خود را اجرا خواهند کرد...
اما این تازه شروع کار بود. دولت ملی آذربایجان چه تصمیماتی گرفت؟ چه کارهایی انجام داد؟ چه دستاوردهایی می توانست به دست آورد؟ عاقبت چه بود؟ منتظر مقاله دوم باشید تا پاسخ سوالاتتان را بخوانید…